آیا لویاتان فناورانه، جنوب جهانی را خواهد بلعید؟ / گذار از مصرف‌گرایی فناوری به تولید دانش

آیا لویاتان فناورانه، جنوب جهانی را خواهد بلعید؟ / گذار از مصرف‌گرایی فناوری به تولید دانش

به گزارش پردیس هوش مصنوعی و نوآوری دیجیتال ایران، «لویاتان» نام هیولایی اسطوره‌ای است که توماس هابز، فیلسوف سیاسی قرن هفدهم، آن را برای توصیف دولت مطلقه به‌کار گرفت؛ دولتی مقتدر، ترس‌افکن و بی‌رقیب که برای پایان دادن به هرج‌ومرج طبیعی بشر، باید قدرتی فراگیر داشته باشد. از نظر هابز، انسان‌ها در وضعیتی طبیعی، گرفتار بی‌اعتمادی، رقابت و ترس دائمی‌اند، و تنها با تسلیم بخشی از آزادی خود به قدرتی مرکزی، می‌توانند امنیت و نظم را بازیابند. این قدرت سیاسی همان لویاتان است؛ تجسم حاکمیتی که بر پایه ترس و انقیاد، صلح را تحمیل می‌کند. اما در جهان امروز، لویاتان دیگر تنها یک دولت نیست؛ بلکه می‌تواند در قالب فناوری، داده، الگوریتم و شبکه‌های فراگیر ظهور کند و شکل تازه‌ای از اقتدار نامرئی و گسترده را رقم بزند.

در حالی‌که جهان به‌سوی عصر جدیدی از حکمرانی فناورانه پیش می‌رود، پرسشی بنیادین در برابر کشورهای در حال توسعه قرار گرفته است که آیا آن‌ها در این آینده، بازیگر خواهند بود یا موضوع؟ طراح خواهند بود یا تابع؟ آنچه امروز با عنوان «تحول دیجیتال»، «فناوری‌های نوظهور» یا «اقتصاد هوش مصنوعی» در فضای جهانی مطرح می‌شود، صرفاً روندی فناورانه نیست؛ بلکه شکل تازه‌ای از تمرکز قدرت، بازتولید نابرابری و استقرار یک نظم ناپیدای جهانی با منطق لویاتانی است. لویاتان فناورانه، برخلاف شکل کلاسیک آن که از دل دولت مطلقه سر برآورد، اکنون در هیئت پلتفرم‌های هوشمند، داده‌های انحصاری، زیرساخت‌های ابری، و الگوهای مالکیت معنوی، کنترل را از پایین‌ترین لایه‌های جامعه تا سطوح کلان حاکمیتی گسترش داده است.

در این نظم نوین، فناوری نه ابزار توسعه، بلکه پیش‌شرط تابعیت فناورانه شده است. کشورهای جنوب جهانی، در غیاب زیرساخت بومی، اکوسیستم نوآوری مستقل، و حق حاکمیت دیجیتال، ناگزیرند محصولات ذهنی و تکنولوژیک قدرت‌های مسلط را مصرف کنند؛ آن‌هم با شرایط تحمیلی، دسترسی محدود، و وابستگی بلندمدت. از مدل‌های زبانی بزرگ گرفته تا سامانه‌های نظارتی، از تجهیزات کوانتومی تا فناوری‌های انرژی پاک، اکثریت کشورهای در حال توسعه نه در حلقه طراحی، بلکه در حاشیه مصرف و اقتباس قرار دارند. این وضع، صورت‌بندی جدیدی از استعمار نرم است؛ استعمار مبتنی بر کد، زیرساخت و استاندارد.

افزون بر آن، بازیگران مسلط با تثبیت نظام ثبت اختراعات بین‌المللی، کنترل داده‌ها و چارچوب‌های تنظیم‌گری جهانی، به‌نوعی لویاتان فراملی تبدیل شده‌اند. سازمان‌هایی چون WIPO، ISO و کنسرسیوم‌های صنعتی غربی، به‌گونه‌ای قواعد بازی را طراحی می‌کنند که مزیت نسبی فناورانه صرفاً در اختیار اقلیت جهانی باقی بماند. در این وضعیت، حتی دست‌یابی بومی به فناوری‌های حیاتی (همچون هوش مصنوعی، زیست‌فناوری یا نیمه‌رساناها) می‌تواند تهدید تلقی شود و با تحریم، ترور علمی یا اختلال در زنجیره تأمین پاسخ داده شود؛ تجربه‌ای که ایران، هند، برزیل و برخی کشورهای مستقل آفریقایی به‌وضوح با آن مواجه شده‌اند.

در چنین شرایطی، آینده‌پژوهی برای کشورهای در حال توسعه، نه صرفاً ابزار برنامه‌ریزی، بلکه سلاحی برای بقا و بازیابی اراده تاریخی است. این کشورها باید با تکیه بر رویکردهای آینده‌پژوهی انتقادی، سناریوهای سلطه فناورانه را شناسایی کرده، زنجیره‌های وابستگی فناورانه را رمزگشایی نموده، و به طراحی اکوسیستم‌های جایگزین بپردازند. این مهم، مستلزم گذار از مصرف‌گرایی فناوری به سمت تولید دانش بومی، دیپلماسی فناورانه فعال، تشکیل بلوک‌های فناورانه جنوب، و مهم‌تر از همه، اعاده حق حاکمیت فناورانه (Technological Sovereignty) است.

 آیا می‌توان لویاتان را مهار کرد، یا باید با آن هم‌زیستی فناورانه‌ای اندیشمندانه و مشروط برقرار کرد؟ اگر آینده را به بازارهای فناوری بسپاریم، پاسخ روشن است؛ لویاتان ما را خواهد بلعید. اما اگر آینده را با منطق مقاومت خلاقانه، حکمرانی بومی، و ائتلاف‌سازی چندجانبه بازتعریف کنیم، شاید هنوز راهی برای زیستن در جهانی فناورانه، اما نه تحت سلطه آن، وجود داشته باشد.