هوش مصنوعی قوی تر، ذهن های کند تر، پارادوکس هوش مصنوعی

هوش مصنوعی قوی تر، ذهن های کند تر، پارادوکس هوش مصنوعی

ما اخیراً شاهد یک هفته پر پیشرفت برای هوش مصنوعی بودیم. ایلان ماسک Grok 3 را معرفی کرد، گوگل از "هوش مصنوعی همکار دانشمند" خود پرده برداشت، و شایعاتی در مورد انتشار GPT-5 از OpenAI به سرعت در حال گسترش یافت.

یکی از جنبه‌های قابل توجه این معرفی‌ها، نحوه توصیف Grok 3 توسط ماسک است. او آن را "ترسناک هوشمند" توصیف کرد. انصافاً، Grok 3  واقعاً هیجان انگیز است. این سیستم به سرعت از اکثر هوش‌های مصنوعی در چندین معیار، از جمله ریاضیات، استدلال علمی و کدنویسی پیشی گرفت و فاصله خود را با پیشتاز OpenAI کاهش داد.

با این حال، سرعت این پیشرفت‌ها باعث می‌شود که باور کنیم پیشرفت‌ها به حالا حالاها کند نخواهند شد. اینکه این موضوع بسیاری از افراد را هیجان زده کرده کاملاً طبیعی است. اما با وجود تمام این دستاوردها، همچنان همان مشکلات بنیادی باقی هستند. بسیاری از مدل‌های زبان بزرگ (LLM) هنوز در تفسیر دقیق آنچه از آنها خواسته می‌شود دچار مشکل هستند.

برخی از افراد ممکن است این موضوع را نادیده بگیرند و فرض کنند که توهمات تولید شده توسط هوش مصنوعی دقیق هستند. در حالی که شرکت‌های زیادی هوش مصنوعی را به شکلی پذیرفته‌اند که نتایج آن تغییرات اساسی در بازی نداشته باشد.

این موضوع باعث می‌شود که از خود بپرسیم آیا پیشرفت‌های هوش مصنوعی به تفکر انتقادی ما در مورد خروجی‌های آن بستگی دارد یا بیشتر مربوط به این است که چه چیزی به عنوان یک محصول با کیفیت بالا می‌تواند ارائه دهد؟

جذابیت هوش مصنوعی و کاهش تفکر مستقل از آن

هیچ شکی نیست که مردم به طور فزاینده‌ای برای پاسخ‌ها به هوش مصنوعی تکیه می‌کنند. گاهی اوقات نمی‌توانم از خود بپرسم چرا باید از روش آزمون و خطا استفاده کنیم وقتی یک الگوریتم می‌تواند فوراً راه‌حل را ارائه دهد؟

روانشناسان این پدیده را "بارگذاری شناختی" می‌نامند (تمایل به انتقال کارهای ذهنی به ابزارهای خارجی تا مغز ما بتواند استراحت کند) این همان غرایزی است که باعث می‌شود ما به نقشه خوا‌ها  برای مسیر‌یابی یا گوگل برای یافتن اطلاعات سریع وابسته شویم.

اما وقتی بیش از حد از این ابزارها استفاده می‌کنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ تحقیقات نشان می‌دهند که وابستگی زیاد به هوش مصنوعی و ابزارهای دیجیتال می‌تواند میانبرهای ذهنی را تقویت کند و در عوض تفکر عمیق‌تر را تضعیف 

نماید.  نیکلاس کار به طور مشهوری هشدار داده بود که تکنولوژیکه، میانبرهای شناختی ایجاد می‌کند نیاز ما به فکر کردن فعالانه و به یاد سپردن را کاهش می‌دهد.


حتی قبل از ظهور هوش مصنوعی جدید، مطالعات "اثر گوگل" را شناسایی کرده بودند (زمانی که مردم می‌دانند اطلاعات به راحتی در دسترس است، تمایل دارند که آن را کمتر به خاطر بسپارند)

حال با وجود چت‌بات‌ها و دستیارهای هوش مصنوعی که نه تنها اطلاعات بلکه تحلیل و تصمیم‌گیری آماده نیز ارائه می‌دهند، خطر تنبلی ذهنی بیشتر از همیشه است. بنابراین به نظر می‌رسد مهارت‌های تفکر به ویژه از نوع انتقادی در معرض خطر هستند.

یک مطالعه جدید اخیراً نشان داد که افرادی که از ابزارهای هوش مصنوعی بیشتر استفاده می‌کنند، در تست‌های تفکر انتقادی نمرات بسیار کمتری نسبت به کسانی که کمتر از این ابزارها استفاده می‌کنند، کسب کرده‌اند. محققان همچنین ارتباط منفی قوی‌ای میان استفاده مکرر از هوش مصنوعی و توانایی تجزیه و تحلیل و ارزیابی مستقل اطلاعات پیدا کرده‌اند. علت اصلی این مشکل دوباره همان "بارگذاری شناختی" است.

پارادوکس هوش تقویت‌شده با هوش مصنوعی

 

این یک تناقض بسیار قدیمی است که با خودکار سازی فرایند‌ها همراه است. (هرچقدر ابزارهای ما هوشمندتر می‌شوند، بیشتر می‌توانیم به فکر خود بی‌توجهی کنیم) طرفداران هوش مصنوعی و رهبران فناوری اغلب ادعا می‌کنند که آزاد شدن از کارهای خسته‌کننده به ما این امکان را می‌دهد که بر تفکر سطح بالاتر و خلاقیت تمرکز کنیم. در ادعای مطرح شده مقداری حقیقت وجود دارد.

هوش مصنوعی واقعاً می‌تواند هوش انسانی را زمانی که به طور فکر شده استفاده می‌شود، تقویت کند. با این حال، خطر واقعی در این است که به آن به عنوان جایگزینی برای فرایندهای ذهنی خودمان تکیه کنیم و نه به عنوان مکمل کارمان. وقتی که هر تصمیم دشوار یا تجزیه و تحلیل خسته‌کننده به هوش مصنوعی واگذار می‌شود، ما کمتر از مهارت‌های تفکر انتقادی خودمان استفاده می‌کنیم. (مانند یک عضله غیرفعال) این مهارت‌ها با گذشت زمان ضعیف می‌شوند.

پارادوکس ماشینی شدن فرایندها این است که حتی یک هوش مصنوعی بسیار کارآمد هنوز به نظارت انسانی نیاز دارد. (شاید حتی بیشتر از قبل، زیرا کارهای باقی‌مانده نیاز به قضاوت دقیق دارند) با این حال، اتوماسیون می‌تواند ما را به راحتی و تنبلی سوق دهد.

اگر هوش مصنوعی فوق ‌هوشمند همه تصمیمات روزمره ما را بگیرد، آیا همچنان به اندازه کافی هوشیار خواهیم بود که وقتی اشتباهی انجام می‌دهد یا با بحران پیش‌بینی‌ نشده‌ای روبه ‌رو می‌شود، مداخله کنیم؟

سوالی دیگر نیز وجود دارد: در عصری که ماشین‌های هوشمند داریم، می‌خواهیم ذهن‌های ما چه کاری انجام دهند؟

برخی معتقدند که اگر هوش مصنوعی بتواند تمام معماهای منطقی ما را حل کرده و هر فرآیندی را بهینه‌سازی کند، استدلال انسانی همان‌طور که می‌شناسیم، ممکن است در نهایت منسوخ شود (شاید این موضوع قابل قبول باشد و شاید نسل‌های آینده توانایی‌های شناختی جدیدی را توسعه دهند و بر منطقی تمرکز کنند که هنوز انسان‌ها نسبت به ماشین‌ها برتری داشته باشند)

چیزی که موجب نگرانی من است این است که کاهش گسترده تفکر انتقادی می‌تواند جامعه را به طور خطرناکی وابسته به هوش مصنوعی کند و مردم را از توانایی سوال کردن یا کنترل تصمیمات گرفته‌شده توسط ماشین‌ها بی‌نصیب کند.

فرار مغزها در هوش مصنوعی

 

در سال 2023، دو وکیل نیویورکی یک گزارش حقوقی ارائه کردند که پر از ارجاعات به پرونده‌های جعلی بود که توسط چت ‌جی‌پی‌تی تولید شده بود. آن‌ها برای تحقیقات حقوقی خود به هوش مصنوعی تکیه کرده بودند اما هیچ تلاشی برای بررسی مجدد نتایج نکردند. نتیجه چه شد؟

قاضی از این موضوع خوشش نیامد و در نهایت آنها را به دلیل ارائه اطلاعات نادرست جریمه کرد. این حادثه تنها یکی از نمونه‌هایی است که بیشتر و بیشتر در حال مشاهده آن هستیم. (چه در محل کار و چه در مدارس)

آموزگاران در سراسر جهان گزارش داده‌اند که استفاده از هوش مصنوعی برای انجام تکالیف در میان دانش‌آموزان افزایش یافته است، به طوری که برخی مدارس نگرانی‌هایی را در این زمینه عنوان کرده‌اند. یکی از تحلیل‌ها نشان داد

که بعد از معرفی چت‌جی‌پی‌تی، تعداد دانش‌آموزان دبیرستانی که کارهای تولید شده توسط هوش مصنوعی را ارسال می‌کنند، به طور ماهانه 108 درصد افزایش یافته است.

این مسئله سوال مهمی را مطرح می‌کند: آیا داریم به مسافران منفعل تبدیل می‌شویم و می‌گذاریم هوش مصنوعی به جای ما فکر کند یا همچنان درگیر خواهیم ماند و از آن به عنوان ابزاری استفاده می‌کنیم نه جایگزینی برای هوش خودمان؟

یک مطالعه از سوی مایکروسافت،  319 نفر از کارمندان با تحصیلات بالا در صنایع مختلف را درباره استفاده از هوش مصنوعی تولیدی مورد بررسی قرار داد. نتایج جالبی به دست آمد. هر چقدر مردم به هوش مصنوعی اعتماد بیشتری داشتند، کمتر نتایج آن را تأیید می‌کردند.

نتیجه‌گیری
هوش مصنوعی می‌تواند به طور قطع در حل مسائل و تصمیم‌گیری کمک کند، اما موفقیت در بلندمدت از تعادل بین کارایی ماشین و تفکر انتقادی انسان به دست می‌آید. استفاده هوشمندانه از هوش مصنوعی یعنی بهره‌برداری از نقاط قوت آن. ( بدون اینکه هوش خودمان را در این فرآیند واگذار کنیم)