چالش بزرگ بعدی، حفظ هویت انسانی در مقابل هوش مصنوعی است

چالش بزرگ بعدی، حفظ هویت انسانی در مقابل هوش مصنوعی است

به گزارش پردیس هوش مصنوعی و نوآوری دیجیتال ایران به نقل از آنا، انسان‌ها همواره مهاجرت کرده‌اند، نه فقط از نقطه‌ای جغرافیایی به نقطه دیگر، بلکه از یک نوع کار و فکر به نوع دیگر؛ هر انقلاب بزرگ فناوری، نوعی مهاجرت انسانی را به همراه داشته است، برای مثال از زمین‌های کشاورزی به کارخانه‌ها، از کار‌های دستی به دستگاه‌ها، از عادات قدیمی به واکنش‌های دیجیتالی از جمله مهاجرت‌های انسانی محسوب ‌می‌شوند و این تغییرات تنها شغل‌های ما را تغییر ندادند بلکه نوع‌ نگاهمان به خود و ارزش‌هایمان را نیز دگرگون کردند.

زمانی که اسب شغلش را از دست داد

در ابتدای قرن بیستم، بیش از ۱۳ هزار شرکت در آمریکا مشغول ساخت وسایل نقلیه اسبی بودند اما تا سال ۱۹۲۰، کمتر از ۱۰۰ شرکت از این صنعت باقی مانده بود و در گذر چند دهه، یک صنعت کاملاً ناپدید شد؛ اما این تنها ماجرا انتقال وسایل نقلیه نبود، میلیون‌ها کارگر بیکار شدند، شغل‌های متعددی از بین رفتند، زندگی شهری تغییر کرد و مردم به حرکت در سراسر کشور ترغیب شدند و پیشرفت فناوری، معمولاً منتظر اجازه نمی‌ماند.

اولین مهاجرت بزرگ انسانی

انقلاب صنعتی در قرن هجدهم، اولین مهاجرت گسترده انسانی به سمت شیوه‌های جدید کار بود، با ظهور انرژی بخار و ماشین‌آلات، میلیون‌ها نفر از روستا‌ها به شهر‌های پرجمعیت کوچ کردند و کار‌های محلی، فصلی و دستی، به کار‌های منظم، تخصصی و تحت نظارت تبدیل شدند. به جای ساعت طبیعی روز، انسان‌ها با ساعت کاری و شیفت‌های کاری رو‌به‌رو شدند و تمام این تغییرات نه تنها جای کار ما را عوض کرد بلکه هویت‌مان را هم دگرگون کرد.

به گزارش venturebeat در دوران انقلاب صنعتی، مؤسسات هم مجبور به تغییر شدند بطوری که مدارس برای تربیت نیروی کار صنعتی توسعه یافتند، قوانین کار نوشتاری شدند، اتحادیه‌های کارگری شکل گرفتند و شهر‌ها بدون برنامه‌ریزی صحیح رشد کردند؛ این تحولات دردناک و نابرابر بودند اما بنیان جهان مدرن را ایجاد کردند، جهانی که به سرعت برای ماشین‌ها و توسط ماشین‌ها شکل گرفت.

عصر شناختی IBM

در اکتبر ۲۰۱۵ و در همایش صنعتی Gartner، مدیرعامل IBM، گینی رومتی، به طور عمومی آغاز دورانی را که شرکت «عصر شناختی» نامید، اعلام کرد. این تنها یک کمپین بازاریابی هوشمندانه نبود؛ بلکه بازتعریفی از سوی استراتژیک شرکت محسوب می‌شد و شاید بتوان گفت یک سیگنال قوی به سایر شرکت‌های فناوری بود که نشان می‌داد فاز جدیدی از رایانش آغاز شده است؛ در حالی که دهه‌های قبل تحت تأثیر سیستم‌های برنامه‌پذیر قرار داشتند که بر اساس قواعدی که مهندسان نرم‌افزاری نوشته بودند عمل می‌کردند، عصر شناختی با سیستم‌هایی تعریف شد که قادر به یادگیری، سازگاری و بهبود مستمر بودند. این سیستم‌ها که از یادگیری ماشین (ML) و پردازش زبان طبیعی (NLP) بهره می‌بردند، دیگر دقیقاً نمی‌دانستند چه کاری باید انجام دهند. آنها به استنباط می‌پرداختند، اطلاعات را تلفیق می‌کردند و با انسان تعامل داشتند.

واتسون IBM مرکز این رویکرد بود که قبلاً در سال ۲۰۱۱ با شکست دادن قهرمانان انسانی در مسابقه Jeopardy سرخط خبرها شده بود اما وعده واقعی واتسون فقط در برنده شدن در مسابقات هوش نبود، هدف اصلی کمک به پزشکان در مرتب‌سازی هزاران آزمایش بالینی برای پیشنهاد درمان‌ها یا یاری به وکلا در تحلیل حجم عظیمی از قوانین قضایی بود. IBM واتسون را به عنوان یک جانشین متخصصان، بلکه یک همراهِ شناختی (Cognitive Co-pilot) برای افزایش هوش انسانی معرفی کرد و این تغییر چارچوب اهمیت زیادی داشت. برخلاف انقلاب‌های فناوری قبلی که بر خودکارسازی و کارایی تأکید داشتند، عصر شناختی بر همکاری تمرکز داشت. IBM از هوش افزوده (Augmented Intelligence) به جای هوش مصنوعی صحبت می‌کرد و این سیستم‌های جدید را به عنوان همکار و نه رقیب، مطرح می‌کرد.

اما در این دیدگاه چیزی عمیق‌تر هم وجود داشت؛ تشخیص اینکه کارهای شناختی که همواره ویژگی اصلی طبقه حرفه‌ای سفیدپوش بوده، دیگر از خودکارسازی در امان نیستند، همان‌طور که موتور بخار از کارهای فیزیکی جلوگیری کرد، رایانش شناختی شروع به لمس کردن حوزه‌هایی از جمله زبان، تشخیص و قضاوت کرد که قبلاً منحصراً انسانی می‌پنداشتیم. 

اعلامیه IBM هم امیدوارکننده و هم سخت‌گیرانه بود، آینده‌ای را مجسم می‌کرد که انسان‌ها با کمک ماشین‌ها کارهای بیشتری را انجام می‌دهند، همچنین اشاره داشت به آینده‌ای که ارزش باید دوباره تعریف شود و این بار در حوزه‌هایی مانند ایجاد معنا، واکنش‌های هیجانی و استدلال اخلاقی که ماشین‌ها هنوز ضعیف‌ هستند؛ اعلام عصر شناختی در زمان خود بسیار مهم تلقی می‌شد، اما کمتر کسی در آن زمان اهمیت بلندمدتش را درک کرد و این اعلامیه در واقع اولین اطلاعیه رسمی از آغاز یک مهاجرت بزرگ بعدی بود.

از ابزار‌ها به نماد‌ها

اگرانقلاب صنعتی نیروی فیزیکی و بدنی انسان‌ها را برای کار نیاز داشت، انقلاب دیجیتال به تفکر، هوش، خلاقیت و دانش انسان‌ها نیاز پیدا کرده است و از میانه قرن بیستم و به‌ویژه دهه‌های ۸۰ و ۹۰، فناوری کامپیوتر دوباره کار انسان را تغییر داد و این بار، کار‌های تکراری دستگاه‌ها را انجام دادند و کار انسان به پردازش اطلاعات و کار با نماد‌ها تبدیل شد. دفترداران به تحلیل‌گران داده، طراحان به معماران دیجیتالی و حتی هنرمندان با پیکسل کار کردند.

کار از خط تولید به دفتر و بعد به صفحه نمایش تلفن همراه ما منتقل شد؛ کار دانش محور (Knowledge Work) نه تنها غالب شد بلکه به یک ایده‌آل تبدیل گشت و کامپیوتر و جدول اکسل، ابزار‌های اصلی نظام اقتصادی جدید شدند.

وقتی دانش هم اتوماتیک شد

اکنون در اواسط دهه سوم قرن بیست و یکم، حتی کار‌های فکری درحال اتوماتیک شدن هستند بطوری که کارمندان دفاتر سفیدپوش هم احساس تغییر هوای شغلی را دارند و (می‌توان گفت) مهاجرت بعدی آغاز شده است؛ ماجرا فقط تغییر در شیوه کار نیست، این بار آنچه انسانیت ما را تشکیل می‌دهد یعنی توانایی تفکر منطقی و استدلال هم در حال چالش قرار گرفتن است.

مهاجرت شناختی؛ تغییری بدون سابقه

هربار که انسان مهاجرت کرده، سازگار شده است؛ البته این سازگاری گاهی نابرابر و گاهی دردناک بوده اما در نهایت به یک تعادل جدید رسیده‌ایم. مهاجرت شناختی که اکنون در حال وقوع است، تفاوتی بنیادین دارد و این‌بار فقط شیوه کار ما تغییر نمی‌کند، بلکه اساس ارزش‌هایمان هم دچار لرزه می‌شود؛ با پیشرفت هوش مصنوعی، دیگر نمی‌توانیم به سادگی مهارت‌های جدید یاد بگیریم، باید به مهارت‌های عمیق‌تر و انسانی‌تر از جمله خلاقیت، اخلاق، همدلی، معناجویی و حتی معنویت مراجعه کنیم.

سرعت بالا، زمان کم

طول هر مهاجرت فناوری به شدت کاهش یافته است بطوری که انقلاب صنعتی چند قرن و انقلاب دیجیتال چند دهه طول کشید اما این بار، تغییر در چند سال اتفاق می‌افتد؛ برای مثال، مدل‌های زبانی بزرگ (LLM) در کمتر از پنج سال از پروژه‌های دانشگاهی به ابزار‌های کاری تبدیل شدند.

هوش مصنوعی و تغییر بنیادین

تغییری که به واسطه مهاجرت شناختی بوجود‌ آمده است،  فقط در نرم‌افزار هوش مصنوعی نیست بلکه در سخت‌افزار هم دیده می‌شود. در انقلاب دیجیتال، CPU‌ها دستورات را به صورت خطی اجرا می‌کردند اما امروز، GPU‌ها دستورات را به صورت موازی پردازش می‌کنند و از داده‌ها یاد  و نه از قواعد، می‌گیرند. این تغییر، محاسبه را شتاب می‌دهد و شرکت Nvidia که یکی از پیشروترین‌های این زمینه است به این موضوع محاسبه شتاب‌دار می‌گوید.

مهاجرتی وجودی

تغییراتی که قبلاً در طول چند نسل اتفاق می‌افتاد، اکنون  در طول عمر یک شغل یا حتی یک دهه رخ می‌دهند. این بار، تنها یادگیری مهارت‌های جدید کافی نیست و باید اساس هویت خود را دوباره تعریف کنیم؛ نه تنها باید به ابزار‌های جدید مسلط شویم بلکه باید به آنچه در ورای هوش و تولید قرار دارد مثل خلاقیت، تصمیم‌گیری اخلاقی و جستجوی معنا روی بیاوریم و این چالش فقط یک تطبیق فناوری نیست، یک تعریف مجدد از بشریت است.

بشریت در آستانه مرز جدید

وقتی سیستم‌های هوش مصنوعی وظایفی را که قبلاً منحصر به انسان بودند را به عهده می‌گیرند، ما را به سفری شتابان به سوی آنچه وراء اتوماسیون است، دعوت می‌کنند؛ در دوره‌ای که دیگر هوش تنها مخصوص بشر نیست، این سفر، ما را به سوی اصل هویت انسانی هدایت می‌کند.